ضمیر اول شخص مفرد

ضمیر اول شخص مفرد
ضمیر اول شخص مفرد  خاطره دبیرزاده           هیچ‌کس نگفت بیایم،      اما آمده بودم، درست مثل کلمه‌ای که در میانه‌ی جمله می‌دود، بی‌دستور، بی‌فعل.      آمده بودم. نه از در، نه از خیابان، از جایی در خودم. جایی شبیه اتاق ای‌سی‌یو، شبیه حافظه‌ی ناقص یک رؤیا.      ایستاده بودم پشت شیشه. نه، ایستاده نبودم، معلق بودم میان شیشه و چیزی که آن سوی آن افتاده بود. نه تن، …
ادامه مطلب

یک زندگی معمولی

یک زندگی معمولی
یک زندگی معمولی  پویا گویا           ساعت شش و پانزده دقیقه‌ی صبح است. از چند خیابان پایین‌تر صدای تیراندازی می‌آید. با وحشت از خواب پریده‌ام و چند ثانیه طول می‌کشد که هوش و حواسم برگردد. تیراندازی جسته و گریخته چند دقیقه‌ای ادامه دارد.      سابقه ندارد، اینجا محله‌ی ساکتی است. محله‌ی ساکت و خنثی.       هیچ چیز در این کشور برایم مهم نیست. حتی کنجکاوم هم نمی‌کند. توی …
ادامه مطلب

زنگوله

زنگوله
زنگوله  عارفه صفت‌زاده           سالروزهای تولدم را بی‌مقصد بیرون می‌زنم، بند ناف عادتم را می‌بُرم، هر پدیده را از توتِ آویزان بر درخت سر کوچه تا رد لاستیک روی جاده‌ی خاکی را مثل یک نوزاد با شگفتی می‌بینم. دیروز تولدم بود، در خیابان بودم و خورشید در آسمان نبود؛ اما دیر بود. بند ناف عادت پیچیده بود دور گردنم و فرقی بین خودم، بیوک آبی‌ای که سه تایر …
ادامه مطلب

سایه‌ی گوژپشتِ نُتردام در حمام

سایه‌ی گوژپشتِ نُتردام در حمام
سایه‌ی گوژپشتِ نُتردام در حمام  هما شهرام‌بخت           وقتی پدر حاجی نیمه شب به حمام عمومی رفت، دید که هنوز کسی نیامده. شیرهای کهنه به قطرات آب اجازه داده بودند که چک چک کنند و سکوتِ سنگینِ حمام را بشکنند و به او اطمینان دهند که تنهاست. پدر حاجی نفس راحتی کشید و خیالش از نگاه‌های خیره و پچ‌پچ‌های احتمالی راحت شد. با عجله لباس‌هایش را درآورد و …
ادامه مطلب

انگشتر آیت‌اله

انگشتر آیت‌اله
انگشتر آیت‌اله  آموس کوهِن‌فر (ترجمه از زبان عبری)          بعد از بمباران سنگینِ مخفیگاهِ آیت‌اله که بنا بر تخمین ۶۲ متر زیرِ زمین بود، بعد از هفته‌ها آواربرداری جسد تکه‌تکه شده‌ی او را از زیرِ خروارها خاک و بتُن بیرون آوردند. عملیات آواربرداری توسط سپاهِ خراسان انجام شد و با نظارت جمعی از روحانیون مشهد و قم و اصفهان. جسدِ آیت‌اله تقریباً متلاشی شده بود و بعد از هفته‌ها …
ادامه مطلب

زندگی در سایه

زندگی در سایه
زندگی در سایه  مهدی ایوبی      چرا از غیر شکایت کنم، که همچو حباب همیشه خانه خراب هوای خویشتنم «صائب تبریزی»        زاغِ کوچکِ سیاهِ خاکستری از روی شاخه‌های پر از دوده سوسک سیاهِ گِرد تپل را دید که از جوی خشکِ آب بیرون آمد و رفت سمت جدول وسط خیابان. لقمه‌ی چرب و پروتئین‌داری گیرش آمده بود.      زاغ پرید، ارتفاعش را کم کرد و خورد به …
ادامه مطلب

گزارشی از یک دایره و مثلث

گزارشی از یک دایره و مثلث
  گزارشی از یک دایره و مثلث  میلاد شکاری             من رأس سوم مثلث، آن حادثه‌ی سوم را روایت نخواهم کرد.        جشن تولد سی‌و‌هشت سالگی کسرا، مثل جشن تولد سی‌و‌هشت سالگیِ هر مرد مجردی که هنوز چندتایی رفیق برایش مانده، مطابق انتظار، نه خیلی پرشور پیش می‌رفت نه خیلی کسالت‌بار.      همگی تقریباً لبخند می‌زدند، جملات کوتاه خبری می‌گفتند، همدیگر را با تکان سر تأیید …
ادامه مطلب

دگردیسی

دگردیسی
دگردیسی  ساره افسری           قطره‌های باران می‌نشیند روی پنجره‌ی کثیف ماشین و گل‌آلود می‌شود. پاییز است. ساعت حدود هشت شب و باز دیر رسیده‌ام. به سختی جایی نزدیک خانه نسترن پارک می‌کنم. می‌ترسم دزدگیر ماشین دوباره اذیت کند. با عجله از زیر صندلی کناری، نایلون مشکی رنگی را بیرون می‌کشم. در ماشین را باز می‌کنم و کفش‌های پاشنه بلند قرمز از توی پلاستیک ولو می‌شوند کف آسفالت خیس …
ادامه مطلب

من می‌توانستم موفق‌ترین زن جهان باشم...

من می‌توانستم موفق‌ترین زن جهان باشم...
من می‌توانستم موفق‌ترین زن جهان باشم، اگر فقط دست از ساعت‌ها خیره شدن به روبه‌رویم برمی‌داشتم، یا Ma che cazzo   غزاله سبوکی           هیچ‌چیز مثل سفارش یک بستنی ایتالیایی حال‌مو سرجاش نمیاره. بهش می‌گم کامل شکلاتی باشه. قیفو می‌چرخونه زیر دستگاه. دلم می‌خواد اون لحظه چشمامو ببندم. دستامو ببرم سمت آسمون و هی دایره درست کنم. سرمو هم همراش تکون بدم. یه دایره به قشنگیِ قرص ماه. کارت …
ادامه مطلب

و ما که همیشه می‌بازیم

و ما که همیشه می‌بازیم
و ما که همیشه می‌بازیم  عطیه خراسانی           به بی‌بی قول داده‌ام. سر قولم هم می‌مانم. فقط می‌روم تو صورتش تف می‌کنم. می‌روم توی چشم‌های صاحب‌مُرده‌اش زل می‌زنم و بهش می‌گویم نامردترین آدم شیرآباد است. شیرآباد نه! اصلاً می‌گویم نامردترین آدم زاهدان است. دیگر کاری باهاش ندارم. حالا هی پسردایی‌هایش را شیر کند تا پایین کوه بنشینند و چپ چپ نگاهم کنند. اگر راست می‌گویند تکی تکی پیش …
ادامه مطلب
سبد خرید