ادامه مطلب
مثلث شکسته
مثلث شکسته مهسا فرهادیکیا یک لکه روغن بزرگ سیاه. کج و معوج. تیره و لیز. مثل یک چاه عمیق، کف آسفالت جلوی در خانهات. جای آن لکسوس سرمهای دو هزار و سه که من خیلی دوستش داشتم و تو هیچ. گفته بودی فقط نقد و این که نباید زیر بار قرض و قوله و بدهی زندگی آمریکایی رفت. دست دوم یا چندم. همین که راه برود و توی …