ادامه مطلب
خیره در خود
خیره در خود سعید عباسپور «خودم را میبینم که خودش را مینگرد» پل والری ده روز از آزادیم نمیگذشت که سروش و سیاوش را گرفتند. توی زیرزمینِ طویلهای که تشکیلات در روستای آبا و اجدادی سیاوش ساخته بود، مشغول چاپ دستی شبنامه بودند که گاو نعمتآسیابان کار میدهد دستشان. گاوی که تشکیلات خریده بود. گاوی که مطیع و آرام روزها با نعمتآسیابان میرفت صحرا و …