ادامه مطلب
ننه ماهی

ننه ماهی مدیسه بطحایی «تو ای شهر رُمبیده، بعد بوات، تو بایستی سی ننه باشی. ننه سنی نِداره. پریشو ناخدا مَلک دیدتش تو تاریکی شو برگشته خانه. دیشو هم عروسی حلیمه نیومدین. قبل همه میره دِریا، بعد همه برمیگرده. درسته ناخدا اسماعیل همساده شماست، ولی خوبیت نداره هی با ننه میگرده. کمک میخواد مو هستُم. کوکام ملک هست. حالا نمیخواد صیدشو سی ما بفروشه فدای سرش. ولی …