ادامه مطلب
بعضی سرگذشتها نام ندارند

بعضی سرگذشتها نام ندارند مسعود یوسفی مرد از آنطرف دیوار شیشهای نگاهی به داخل رستوران انداخت، لباس رنگ و رو رفته و پارهاش را در انعکاس شیشه ورانداز کرد، دست بالای سر برد و قوطی پلاستیکی را که با نخ بسته شده بود روی سرش جابهجا کرد بعد چوب درازی را که بین پاهایش بود با احترامی خاص به گوشهای تکیه داد و با فشار دست در …
















