ادامه مطلب
جرأت و حقیقت

جرأت و حقیقت ریحانه علویان چند کلاغ پشت پنجره دعواشان شده بود، یکی شان کرم کوچکی را به نوکش گرفته بود و آن دو تای دیگر سعی داشتند کرم را مال خود کنند. ما نشسته بودیم پشت میز آشپزخانه و هنوز بازی را شروع نکرده بودیم. اولین بار توی مهمانی یکی از دوستانمان بازی کرده بودیم. من خیلی خوشم نیامده بود، وسط بازی انصراف داده بودم و عقب …


















