ادامه مطلب
شوشی

شوشی حسین ذوقی تازه از سر کار برگشتهام خانه. نشستهام توی اتاق کارِ مهسا روی کاناپه و زل زدهام به ردیف کتابهای توی کتابخانه. چراغهای خانه همه خاموش است و نور کمی از چند آباژور، چند تاشِ نور انداخته جا به جای خانه. توی اتاق کار مهسا هم یک آباژور کوچک روشن است. پهپه لم داده روی کاناپه کنار دست من و چشمانش را بسته. هر از گاهی …